9/9/99

نهم آذر 1399 هم گذشت. اما چرا این روز خاص بود یا خاص شد؟ چون رنُد بود و عددی این طور نوشته می‌شود: 9/9/99 البته از سال 1401 به بعد این جور روزهای رُند زودتر از راه می‌رسد. 01/01/01 و بعد 02/02/0 و همین جور تا 09/09/09. با این حال و به این بهانه نکاتی قابل ذکر بود که در دو یادداشت زیر آمده است. اولی به قلم خودم و دومی نوشته محسن جلال‌پور:

امروز 9 آذر 1399 خورشیدی است. یک روز مثل همۀ روزهای دیگر که ساعاتی از آن نیز سپری شده است و عقربه‌های ساعت که در شامگاه و روی عدد 12 مماس شوند به تاریخ و خاطره می‌پیوندد و به تعبیر مولانا:

روزها گر رفت گو رو باک نیست

تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست.

با این حال شکل عددی این روز 99.9.9 و رواج اصطلاح رُند پس از همه‌گیری رسانه‌های اجتماعی و فضای مجازی و تلفن همراه توجه‌ها را به این روز، خاص کرده است. چندان که زنان باردار که با عمل سزارین (رستمینه) فرزند خود را به دنیا می‌آورند و یکی دو روز قبل یا بعد از نهم آذر برای آنها نوبت تعیین شده بود خواستار وضع حمل در 99.9.9 شدند تا تاریخ تولد فرزندشان در شناسنامه 99.9.9 باشد و ساعت 9:09  بامداد امروز نیزکسانی این زمان فرخنده را به هم تبریک گفتند و آرزو کردند طلیعۀ روزگاری خوش باشد.

خوش‌بختانه سازمان ثبت احوال در اقدامی ستودنی و فراتر از ابتکار و عقل مدیریت ایرانی اعلام کرده برای آن که در بیمارستان‌ها ازدحام نشود و به خاطر تولد زودرس، نوزادان مشکلی پیدا نکنند، در صورت تمایلِ والدین شناسنامه‌های متولدین 5 تا 15 آذر 1399 را به تاریخ 99.9.9 صادر می‌کند.

خوانندگانی احتمالا بر نویسندۀ این سطور خُرده می‌گیرند که چرا ناگاه سراغ یک موضوع تفننی رفته و پرسش همیشگی: آیا مشکل مملکت ما این است؟!

واقعیت اما این است که نمی‌توان بر برخی عرصه ها توقف کرد و جامعه‌شناسی خُرد هم ماجراها دارد.

از این رو خالی از لطف نیست به 9 نکته دربارۀ 99.9.9 بپردازم. شاید نظر منتقدان تغییر کند:

1. اصرار بر زایمان در این روز خاص از ترجیح غالب زنان باردار ایرانی بر وضع حمل به این صورت خبر می‌دهد وگرنه اگر مانند 50 سال قبل تا هزارها سال قبل‌تر، زایمان ها طبیعی بود کی و کجا می‌شد از پیش تاریخ دقیق تعیین کرد؟ جالب این که نرخ سزارین در ایران از بسیاری از کشورهای اروپایی هم بالاتر است! ولو مطابق روایت شاهنامه رستم به این صورت به دنیا آمده باشد و بهتر است به رستم خودمان نسبت دهیم تا سزار روم!

2. تمایل به عدد رُند به خاطر تبلیغات رسانه‌ها و خصوصاً خرید و فروش شماره تلفن‌های رُند به قیمت بالاتر و ذکر تاریخ کامل تولد در غالب فرم‌ها و کارت‌های شناسایی است. حال آن که20 سال پیش این وضعیت نبود و بخشی از تمایل و شاید تمایز ناشی از این امر است.

3. 11 سال قبل روز 88.8.8 یا هشتم آبان 1388 خورشیدی با زادروز امام هشتم شیعیان مقارن شد و به همین خاطر تبلیغات گسترده‌ای در صدا و سیما صورت پذیرفت و این تقارن به فال نیک گرفته و در حافظۀ جمعی ثبت شد.

4. 22 سال قبل گفته شد که در تاریخ 77.7.7 یا هفتم مهر 1377 خورشیدی و مطابق آمارتارنمای رسمی سازمان ثبت احوال، جمعیت ایران دقیقاً به 77.777.777 یا 77 میلیون و 777 هزار و 777 نفر رسید! نمی دانم این هم یک کار تبلیغاتی بود یا ترجیح دادند بعد از 77.777.77نفر زاد و ولد جدید را در آن روز ثبت نکنند. اما جالب بود!

5. اگر در سال 1366 این اتفاق نیفتاد چند دلیل داشت:

اول این که رسانه‌های مدرن هنوز پا نگرفته بود و صدا و سیما این گونه امور را خُرافی می‌دانست.

ثانیا کشور هنوز درگیر جنگ بود و این جور کارها زیاده از حد فانتزی به حساب می‌آمد و دهه هفتادی‌ها و دهه هشتادی‌ها هنوز چشم به جهان نگشوده بودند.

مهم‌تر این که این جور کارها ریشۀ غربی دارد و در غرب از عدد 666 به عنوان «عدد وحش» و نماد بدشانسی یاد می‌شود و در کتاب مکاشفۀ یوحنا (عهد جدید) این عدد ذکر شده و برخی اشارۀ آن را متوجه «نرون» امپراتور روم و بعضی شناسۀ ویژۀ «کالیگولا» دیگر امپراتور روم می‌دانند و این رو دلیلی نداشته برای ثبت 66.6.6 سر و دست بشکنند! به عکس گریزان بودند.

6. دربارۀ 55.5.5 هم می‌دانیم در تصمیمی که در واقع خودزنی شاه و تحریک سنتی‌های غیر سیاسی هم بود در پایان سال 1354 تاریخ هجری خورشیدی (که به خاطر تفاوت با هجری قمری کاملا ایرانی است) به شاهنشاهی تغییر یافت یعنی 1355 به صورت رسمی شد 2535 شاهنشاهی.

بنا براین امکان صدور شناسنامه به تاریخ 55.5.5 نبود. در حالی که در آن زمان به خاطر امکان ثبت نام یک سال زودتر متولدین نیمۀ دوم سال در مدرسه و بر پایۀ گواهی ماماهای خانگی ترجیح خانواده‌ها تغییر تاریخ تولد به مرداد یا شهریور بود و از این رو متولد شهریور در دهۀ 50 فراوان است در حالی که در ماه های بعد به دنیا آمده‌اند.

7. چنان‌که در صدر گفتار هم آمد بخشی از این تمایل به خاطر فراوانی عمل سزارین وتبلیغ شمارۀ رُند تلفن همراه و افزایش ناگهانی ضریب نفوذ شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی و به حاشیه رانده شدن صدا و سیماست. هر چند مردم به سبب رایگانی ودر دست‌رس بودن و نیاز به کسب خبرهای رسمی همچنان تلویزیون می‌بینند و رادیو گوش می‌کنند.

8. اگرچه از سال 88 تا 99 یازده سال فاصله افتاد اما از سال 1400 این اتفاق هر سال قابل تکرار است: 01.01.01 یا 02.02.02 و سال های بعد نیز. از این رو این عطش فروخواهد نشست.

9. به هر باوری ولو کاملا غیر علمی نباید انگ خرافه زد. چه، گاه همین لطیفه‌ها توجه افراد را به امور مهم‌تر جلب می‌کند.

از این رو امیدواریم 99.9.9 خوش‌یُمن باشد و بلای کرونا را از سرمان دور کند تا به زندگی عادی بازگردیم. فیلم را در سینما ببینیم، در دفتر و اداره و کارخانه کار کنیم و از دورکاری و دورآموزی به در‌آییم، همدیگر را در آغوش بکشیم، کسانی را که دوست داریم یک دلِ سیر غرق بوسه کنیم و به جای مرگ و انتظارِ اعلام هر روزۀ اعداد قربانیان از زندگی سخن بگوییم…

2

حکمت روزهای رُند

محسن جلال‌پور

خیلی‌ها که عادت به تحلیل طبقاتی از همه پدیده‌ها دارند،عددهای رند را هم بی‌نصیب نگذاشته‌اند و معتقدند طبقه متمول جامعه، عددها را به سود اهداف خود مصادره کرده‌است. البته داشتن خط رند موبایل و پلاک رند خودرو در جامعه امروز ما مرسوم است اما ازدواج یا وضع حمل در تاریخ‌های رند عادتی است که در چند سال گذشته فراگیر شده است.

در خانواده ما هم تاریخ‌های خاص بهانه اتفاقات یا دورهمی‌‌های خیلی خاص بوده و برایمان خاطرات شیرینی به یادگار گذاشته است. وقایع 6/6/66 و 7/7/77 بماند پیش خودم اما اجازه دهید از روز خاص 8/8/88 برایتان بگویم.

این روز برایم به این دلیل خاص مانده که از چند ماه قبل برای آن روز برنامه داشتیم و خیلی تلاش کردیم در تاریخ هشتم آبان ماه 1388 که مقارن با ولادت امام رضا(ع) بود،اسباب نخستین پیوند کبد را در کرمان فراهم کنیم و موفق شديم.

این کار از طریق «بنياد نفيس کرمان» پی‌گیری شد و به انجام رسيد.

«بنیاد نفیس کرمان» در سال 1384 پایه گذاری شد که اینجا شرح داده‌ام.

ابتدا تلاش کردیم زمینه را برای عملیاتی کردن پیوند مغز و استخوان فراهیم کنیم و به همین منظور تجهیزات و امکانات لازم برای آن فراهم شد.دوستان زیادی تلاش کردند و موفق شدیم حمایت جمعی از بهترین متخصصان پیوند اعضا را جلب کنیم.

ابتدا در بیمارستان مرحوم افضلی‌پور کرمان، بخش پیوند مغز و استخوان به سختی اما با سرعت راه‌اندازی شد و تا امروز صد‌ها انسان دردمند در این بخش سلامتی خود را بازیافته‌اند. پيش  از آن بخش پیوند کلیه هم آغاز به کار کرده بودکه آن بخش هم توسعه يافت و تا امروز صدها نفر از خدمات آن استفاده کرده‌اند. اما راه‌اندازی بخش پیوند کبد حتی برای خودمان هم باورکردنی نبود. در سال 84 تصور ما این بود که حداقل یک دهه تا عملیاتی شدن ایده پیوند کبد در کرمان فاصله داریم. در جریان بودیم که تنها بخش فعال پیوند کبد در کشور، در شهر شیراز فعال است که زیر نظر دکتر ملک حسینی راه‌اندازی شده است.

برای عملیاتی کردن ایده پیوند کبد در کرمان، به اتفاق دکتر رشیدی و دکتر آزمندیان و دكتر دهقاني ودكترمرادي به شیراز رفتیم و در جشن دویست و مین پیوند کبد شرکت کردیم. در این مراسم دکتر ملک حسینی برای ساخت بیمارستان صدرا در شیراز گلریزان کرد كه ما هم به نوبه خود در آن شركت كرديم و مدتی بعد کلنگ بیمارستان را هم زمین زدند. اما دلیلی که ما در کرمان زودتر از آن‌چه تصور می‌رفت،بخش پیوند کبد را ایجاد کردیم تلاش‌های بی‌نظیر همه دوستان از جمله دکتر مسعود دهقانی نازنین بود. دکتر دهقانی از شاگردان دکتر ملک حسینی است و زمانی که به کرمان بازگشت و عزم بنیاد نفیس را برای راه‌اندازی بخش پیوند کبد جزم دید،تصمیم به همکاری جدی گرفت.

  در اوایل سال 88 کلیه تجهیزات بخش پیوند کبد آماده شد. مدیران بیمارستان مرحوم افضلی‌پور نیز بخشي را در اختیارمان قرار دادند و به این ترتیب نخستین پیوند کبد در تاریخ 8/8/88 در کرمان انجام شد.

احتمالا در جریان هستید که سال گذشته فاز اول بیمارستان پیوند اعضا هم به یاد پدرم مرحوم حاج حسین جلال‌پور افتتاح شد و تلاش مستمر دوستان که از سال 1384 با تأسیس بنیاد نفیس کرمان آغاز شده بود، وارد مرحله جدیدی شد.

یک روز مانده به 9/9/99 به یاد 8/8/88 فرصتی پیش آمد تا با دکتر دهقانی دیداری تازه کنم. جز ایشان،چند نفر از افرادی که در این سال‌ها پیوند کبد انجام داده بودند،حضور داشتند. من و آقای دکتر از سختی‌های راه‌اندازی بیمارستان در طول سال‌های گذشته گفتیم اما مهمانان از گرانی و کمبود دارو سخن گفتند. درد دل‌ها آنقدر زیاد و ناراحت کننده بود که دیدار به تلخی پایان پذیرفت. در راه بازگشت به منزل فکر کردم چگونه می‌شود به بیماران پیوند عضو کمک کرد و  به این نتیجه رسیدم که ایجاد «انجمن پیوند عضو» می‌تواند مفید باشد. با دکتر ابوالفضل صلواتی زاده تماس گرفتم و موضوع را مطرح کردم و پس از آن از دکتر ملک قاسمی و آقای قربان نژاد خواهش کردم که مقدمات کار از جمله تنظیم اساسنامه را دنبال کنند.

روز 9/9/99 هم مبلغ اولیه مورد نیاز برای راه‌اندازی انجمن را کنار گذاشتم. امیدوارم این روز هم برایمان به خوبی به یادگار بماند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

سبد خرید
  • سبد خریدتان خالی است.
پیمایش به بالا
به بالای صفحه بردن